هوالنور:)

صرفا جهت خوب شدن حال شما:)

"لا تَحزَن انَّ اللهَ مَعَنَا"

 غم مخور چرا که خدا با ماست! ????????

 #آیه_گرافی 

[کانال تلگراممون: loveisnotcrime2@]

و کی باورش میشه خدایی که انقدر دلبر حرف میزنه اون جوری که میگن باشه!

خدایی که باهامونه و سمیع الدعا است و برای این که به خودمون بد و بیراه میگیم عصبانی میشه. چنین خدای دلبری رو باید شناخت و حرفاشو با گوش جان شنید. نذاریم ویرونه عقاید یه سریا ، گلستون مونو بیابون کنه:)

+دیروز سریال peaky blinder رو شروع کردم بالاخره. و چه قدر خوب بود این چند قسمت. و چه آهنگاش تو مخم از صبح تکرار میشه.

دو تیکه از قشنگاشو مینویسم براتون:

اَوَلآنه ش:

_مردم اینجا نسبت به شاه بی وفا نیستن. برعکس اینه، ما نمیخوایم شاه محبوبمون چیزایی که به ما گذشته رو ببینه! برای همین داریم عکساشو نابود میکنیم 

+ولی چرا عکسارو میسوزونین؟

 _ما به خاطر شاه مون تا "جهنم" هم رفتیم. در کنار شعله های جنگ راه رفتیم. و حالا توی خونه خودمون بهمون حمله میشه. این پلیس های جدید از بلفست پاشون رو توی خونه ی ما گذاشتن و با زن هامون بد رفتاری میکنن. فک نمیکنیم شاه مون بخواد این چیزا رو ببینه. برای همین آتش روشن کردیم تا هشدار بدیم!

دُوُمآنه ش:

_داری میگی من هرزه م؟

+ما هممون هرزه ایم! فقط قسمتای متفاوتی از خودمون رو مییم!

 ????Peaky blinders

 #فیلم_نوشت_طور 

حال دلتون خوب و لبتون خندون:)


هوالنور :)

واقعا چه فازیه؟ هر بار بعد یه هفته میام اینجا میبینم یه نفر از دوستام وبلاگشو حذف کرده. الان توی این ماه ۴ نفر حذف کردن رفتن بدون خدافظی. اصل مطلب این که شما خواستین برین قبل رفتن راه ارتباطی هم نخواستین بدین یه خدافظی بکنین :) نه که یهویی غیب شین. :| بعد این همه سال هنوز به این قسمت ش عادت نکردم

یه سری عکس خوشگل پیدا کردم دلم میخواد باهاشوم قالب بسازم عوض کنم یه کم تنوع بشه. ولی فعلا حالش و وقتش نیست حالا شاید آخر هفته اگه وقت شد. بعد که گذاشتم بیاین با هم ذوق کنیم:)

فردا قراره برم کنسرت خواجه امیری. انگاری آهنگای قدیمیشو قراره بخونه و خب نصفشون هم بلد نیستم ولی برم خوش میگذره:)) حالا برم مشخص کنم چی میخوام بپوشم:دی

به عنوان حسن ختام هم این چند خط  دلبر از مولانای جان رو بخونیم:

هر چند که زن را امر کنی که پنهان شو، ورا دغدغه‌ی "خود را نمودن" بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیش گردد !

پس تو نشسته‌ای و رغبت از دو طرف زیادت می‌کنی و می‌پنداری که اصلاح می‌کنی و آن خود عین فساد است !

#فیه_ما_فیه

#مولانا ????????

[کانال تلگراممون: loveisnotcrime2@]


هوالنور:)

بالاخره امشبم رسید.

وقتش رسید که دردونه دختر پاییز بیاد و بدرخشه، درست مثل اون لحظه که شمع قبل خاموش شدنش گرم تر و روشن تر میدرخشه ، "یلدا" هم قبل رفتن پاییز میاد خوش میدرخشه تو دلمون، قلبمونو گرم میکنه به با هم بودن، به با هم خندیدن، با هم نشستن :)

*#بالاخره رسید.

 اون روزی که زمستون میاد و نارنجی پوش دلبرشو بغل میکنه،

تو گوشش شعر میخونه

و آذر بانو دلش نمیاد که دل بکنه از این آغوش، دلش نمیاد بره، و شده برای یک دقیقه بیشتر، دنیا رو متوقف میکنه ،

و از این هم آغوشی "یلدا" به دنیا میاد،

و ما هر سال ، تولدشو کنار هم جشن میگیریم،.

تولد یلدا رو، دردونه دخترِ پاییز و سوگلی زمستون*#

تولدِ یلداتون مبارک و پر از حس و حال خوب:)

حال دلتون خوب و لبتون خندون:)

+یلدا یعنی یادمان باشد : زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر باهم بودنمان را باید جشن گرفت :)

[آدرس کانالمون: loveisnotcrime2@ ????????]


هو النور:)

دارم کم کم به چهلمانه ها نزدیک میشم:دی

با این که این هفته فقط یه روز رفتم دانشگاه و باقی روز ها به علت آلودگی تعطیل شد ولی بازم وقت نشد بیام اینا یه کم حرف بزنم دور هم باشیم:)

الانم که اومدم اینجا میون خوندن بیو بالینی اومدم همینجوری دو کلام حرف بنویسم.و فکر های امتحان های باقی مونده و درس های تلنبار شده و جزوه های ننوشته شده و کلاس های جبرانی ئی که تا چند روز دیگه خودشو میکوبونه به سرم رو ول کنم. 

این که باید برم رمز پویا و چمیدونم از این چیزا بگیرم واسه کارتم رو هم ول کنم فعلا.

فقط چند دقیقه نفس عمیق بکشم، خلوت کنم با خودم ، بذارم آرامش تموم وجودمو بگیره.

به یلدا فک کنم و به خوشمزگی هاش، به دردونه دخترِ پاییز، به حافظ جانم ، و به برف هایی که در انتظار اومدنشونم:)

#* چشمامونو چند دقیقه ببندیم، و عمیق نفس بکشیم ، فکرا رو پرت کنیم عقب و به دلبرای زندگی فکر کنیم، به حس خوب تونستن*#

و بعدش ، وقتی دیگه قلبمون خسته نزد، و توی سرمون غلغله و هرج و مرج نبود، بریم به ادامه صعود و بالا رفتن از کوه جلو رومون.

و اینبار میدونم که میتونم، ۴ تا دونه برنامه ی گره خورده و کار تلنبار شده انقدر سخت نیست. من اگه بخوام برسم به اون حداقل جای هدف سال بعدم، حداقل باید انقدرو بتونم. و میدونم که میتونم:)

فرکانس مثبتآنه ی زندگیم زده بالا در این لحظه:*

و کآش تمام لحظه هامون همین قدر مثبت باشه. 

#حال دلتون خوب و لبتون خندون :)


هوالنور :)

این جمعه دو تا فیلم بهتون معرفی میکنم[ این پست و پست بعدی که میاد تا چند ساعت دیگه:)] که به نظرم جزو شاهکار هان. 

مال چندین سال پیشن خودمم خیلی وقت پیش دیدم ولی جدیدا دوباره یادشون افتادم و اگه تا الام ندیدین وقتشه که حتما ببینین. جفتشون فیلم هایی ئن که مشابه ش رو تو تموم این سال ها ندیدم:)

و فیلم اول املی:**

برای دیدن معرفیش برین ادامه مطلب:)

[توی کانال تلگرام معرفی فیلم های بیشتری هست اگه خواستین: loveisnotcrime2@ ]


هو النور :)

امروز ۲۱ آذر تولد این بشر دوست داشتنی "احمد شاملو" جآن ئه.

تا حالا از نامه های شاملو به آیدا چیزی خوندین؟

انقدر این آدم قشنگ حرف میزنه ، قشنگ مینویسه، که با خودم میگم مگه میشه انقدر قشنگ عاشق بود؟ اصلا داریم همچین چیزی.

و انقدر زیبا میگه که با تک تک خطاش حس میکنم منم عاشق آیدا میشم. عاشق احمدِ آیدا میشم.

کآش عشق نمیره تو این زندگی، تو این دنیا.:)

"که آدم به آدم زنده است، آدم به عشق آدم زنده است"

 

در ادامه چند تا تیکه دلبرانه از نوشته هاش رو بخونیم:

اولآنه: آیدای من!

آیدای یگانه، آیدای بی همتای من!

عشق، بزرگ‌ترین خصلت انسان است؛ پس من که عشقی چنین بزرگ در دل دارم ، چرا بزرگ‌ترین مرد دنیا نباشم؟

 #احمد_شاملو

دومآنه: 

آیدا، امید و شیشه ی عمرم!

تمامِ بدبختی های من، بازیچه‌ی مضحک و پیش پا افتاده یی بیش نیست. تمام این گرفتاری ها فقط یک مگس مزاحم است که با تکان یک دست برطرف می شود.

بدبختی فقط هنگامی به سراغ من می آید که ببینم آیدای من، لبخندش را فراموش کرده است.

 #احمد_شاملو | مثل خون در رگ های من

سومآنه:

من بهارم تو زمین

من زمین ام تو درخت

من درختم تو باهار،

ناز انگشتای بارون ِ تو باغ ام میکنه

میون جنگل ها تاق ام میکنه. :**

#احمد_شاملو 

 


هوالنور :)

چندین روزه که شدید درگیر این امتحانام. ولی امروز بعد از ۶ ساعت فارماکولوژی جبرانی رسیدم خونه و بیخیآل درس ها نشستم به شعر خوندن، به پیدا کردنشون ، و گشتن تو عکسای قدیمی و ویدئوهای خل بازی. نشستم به داستان خوندن و سراسر عِشق کردم، و دلم لبخند زد :))

[هر از چند گاهی واجب ئه میون این سختی ها، میون این همه دغدغه، میون این همه فشار، به خودت استراحت بدی، اصلا بشینی رمان زرد بخونی، هر کاری که آرومت میکنه. خلاصه هر چند وقت یکبار خودت رو دوست داشته باشی:*]

+ کسی اینجا با پدیده ی جذاب "نون نارنجی" آشنایی داره؟ بعید میدونم چون من درآوردی طوره ولی به غایت خوشمزه و دلبره:)) 

ایشون اینطوری درست میشن:

یک عدد نون تافتون[یک عدد یعنی مقداری????] برداشته و داخل بشقاب میذاریم. بعد روش به مقدار لازم پونه خشک و نمک میزنیم و بعد روش نارنج میزنیم[به مقدار بسیار زیاد شاید حدود یک نارنج کامل برای یک چهارم نون تافتون :دی] بعد نان را روی خودش تا میکنیم و کمی فشار میدهیم تا آب نارنج به خوردش بره. [نون یه کمی نرم بشه ولی نه در حدی که وابره] و در آخر چند برگ کاهوی دلبر درون این نون قرار داده و به صورت ساندویچ کرده و نوش جان میکنیم:**

#هشدار :چون ترشه زیادی ممکنه زبنونتون یه کم اذیت بشه و چون نونش نرم میشه ممکنه وا بره تو دستتون هی، خلاصه خوردنش دردسر داره ولی خوشمزه است:))

+این هم یک عدد متن برای حسن ختام:

آیدای من!

آیدای یگانه، آیدای بی همتای من!

عشق، بزرگ‌ترین خصلت انسان است؛ پس من که عشقی چنین بزرگ در دل دارم ، چرا بزرگ‌ترین مرد دنیا نباشم؟

 #احمد_شاملو


هوالنور :)

یعنی از صبح تا حالا درگیر نوشتن یه جزوه ی مسخره ی شیمی دارویی ئم. این جناب استاد این دفعه ای انقدر که قید میگه اصل جمله ش رو یادش میره و باید همش حدس بزنی که الان حرف حساب این قسمت چی بود:|

اصلا به حدی میخواستم غر بزنم و گریه کنم سر درس دادن این موجود که خدا میدونه ولی بالاخره تموم شد [ به کمک اینترنت و جزوه های سال های قبل و عکسایی که قاچاقی از پاورش گرفته بودم و کتاب و .یعنی به عمرم انقدر دانشجووارانه درس نخونده بودم ???? ]و چه قدر خوشحال شدم وقتی تموم شد:)) فقط باید پاکنویسش کنم دیگه.

+ درگیر امتحانای میانترمم در نتیجه کمتر میام ولی بعدش که اومدم میام و به همتون سر میزنم. یادم نمیره :))

+کتاب سه دختر حوا رو تموم کردم چند روز پیش بالاخره!:) توضیحات و معرفی کاملش رو توی کانال تلگرام [loveisnotcrime2@] گذاشتم دیگه اینجا فعلا حالش نیست دوباره بنویسم

اینجا یه سری حرفای دیگه راجع به کتاب میزنم که شاید یکم اسپویل طور باشه:دی

 اولای کتاب خیلی جذاب نبود ، هر چی به وسط داستان میرسیدیم جذاب تر میشد و با شخصیت مرموز پروفسور آزور :* به شخصه من یکی کنجکاو تر شدم که ادامه ی داستان رو بدونم. ولی دوباره آخر های داستان به نظرم ضعیف شد.

به طور کلی کتاب خوبی بود. و از اون چند تا تیکه ای که قبلا از متن کتاب گذاشتم تو کانال هم میشه فهمید که بعضی از قسمتاش چه قدر مورد علاقم بود و باهاش هم ذات پنداری کردم. در شرایط مختلف خودم رو توی آدم های مختلف داستان میدیدم و باهاشون هم عقیده میشدم .

به نظرم اگر که با نوشته های الیف شافاک میتونین ارتباط برقرار کنین گزینه ی خوب و مناسبی ئه. و به هنگام خوندنش بیشتر از حد کفایت حتی ازش لذت بردم و هیجان داشتم براش:**

اما این رو هم از الان بگم که کتابی نبود که بگم عآلی و معرکه بود. شایدم ایراد از انتظارات من از کتاب بود اما به نظرم نتونست اونقدر که سوال ایجاد میکرد جواب بده بهشون[و شاید هم قصد کتاب گشتن ما توی ذهن خودمون و پیدا کردن سوال هامون باشه نه جواب دادن بهشون. البته این اصلا ربطی به نصفه بودن داستان و اینا نداره داستان مشخصه سوالا راجع به یک سری مفاهیم ایجاد میشن تو ذهن شما] و نتونست اونقدر که پروفسور آزور رو زیبا و مرموز توصیف کرده بود از نظر من همونقدر هم شخصیت جذابی براش به تفسیر بکشه [و شاید هم اون سکانس هایی که بود جذاب بود اما خیلی نپرداخته شده بود بهش، شاید تمام این ایراداتی که میگیرم برای اینه که دلم میخواست بیشتر آزور رو بشناسم، و شاید دلم نمیخواست انقدر خودخواه باشه، و شاید تقصیر تخیل خودمه که قبل از این که خود آزور وارد داستان بشه و فقط توصیفاتش بود عاشقش شدم و ازش انتظار معجزه داشتم، انتظار خدا، شاید این وجه تشابه من و پری داستان باشه] و انتظار دیگه ئم این بود که پری حداقل بعد از این همه تردید و دو دلی، بالاخره تصمیم ش رو بگیره. تصمیم شو بفهمیم و بیشتر به شخصیت عدنان پرداخته شه. نمیدونم حالا اینا نقد های من به کتابه یا انتظارات اشتباه من از کتاب :)

ولی به طور کلی بعد از تمام تمام این حرف ها هنوز میگم میتونه کتاب خوبی باشه و حرف های واقعا خوبی میزنه بعضی جاهاش، کمک میکنه بدون تعصب به دیده ها و عقاید مختلف نگاه کنین. حالا دیگه بعد از تمام این حرف ها انتخاب با شماست:))


هوالنور

نمیدونم چرا وقتی این همه از آسمون و زمین میباره خودمونم هی اعصاب خودمونو خط خطی تر میکنیم؟ 

شاید امروز توی همین یه ساعت ۴ بار با خواهرم بحث کردم. و اصلا هم نمیدونم سر چی و اعصابم داغونه داغون بود.

ولی خب اومدم و با دیدن نظرات یکی از دوستای عزیز حالم خوب شد.

حال همتون خوب باشه:)

پ.ن:

زیاد وبلاگ نمیام دیگه همونطور که فهمیدین.

نمیدونم چه فازیه انگاری اگه یه مدت زیاد بیاد وبلاگ برام تبدیل میشه به یک بار انگار، یک تکلیف اجباری و اون موقع نوشتنم قطع میشه، ارتباط کلمات با ذهنم میشه یه خط صاف. برای همین میذارم هر وقت دلم کشید منو به سمت اینجا میام، که نوشته هام از دلم باشه ، نه از سر اجبار:)

و اگه شد به وبلاگ دوستانمم سر میزنم:)

این مدت حرفامو توی کانال تلگرامم میزدم آدرسش گوشه ی وبلاگ هست.

اگه راه ارتباطی خواستین بهم بگین نظرای اینجا رو میخونم میام وبلاگتون میگم بهتون:)


هوالنور.

امتحانام تموم شد بالاخره ولی دوباره از شنبه باید برم سر کلاس. تمام کلاسام برگذار میشه:|

و احتمالا برای این که از امتحان ۱۸۰ واحدی عقب نمونم باید تربیت پاس کنم و تابستون باید برش دارم و اصلا دلم نمیخوااااد????

تولدمم پیشاپیش به خودم تبریک میگم:))

#اینجا رو نمیبندم ولی فک نکنم خیلی وقت شه بیام ، شاید دو هفته یک بار:)

ممنون از همه ی کسایی که سر زدن. ولی هر وقت وقت شد میام و حرفاتونو میخونم:)

به امید روزای بهتر، دنیای قشنگ تر و لبخندای از ته دل

حال دلتون خوب و لبتون خندون باشه:) 


بالاخره بعد دو هفته ی سخت اومدم صرفا اعلام حضور کنم اینجا خاک نخوره.

ولی ذهنم انقدر بسته و پر شده که خبری برای گفتن نیست.

امروز سوار تاکسی که شدم بیام خونه سلام کردم به خانومی که جلو نشسته بود و یهویی دیدم اوا این که ستاره ئست. و کل راه تا خونه رو با هم حرف زدیم. و شاید جزو بهترین اتفاقات این چند روز بود این ملاقات کوتاه چند دقیقه ای.

زندگیتون پر باشه از این لحظات ناب کوتاه.

و سعی کنین بخندین تو این روزای سیاه. توی این ایران خسته.


هوالنور.

تا ۳۰ دی احتمالا نمیام و وقت نکنم سر بزنم بهتون????

امروز کشف کردم که اصلا خبر نداشتم یه امتحانم کیه فکر میکردم مثلا آخرین امتحانه و رفتم نگاه کردم و دیدم ای دل غافل.

خلاصه که با دیدن برنامه امتحانات رعشه ها بر تنم نازل گردید و برنامه ریزی برای ۳ امتحان آتی مان به فنا رفت پس از این تاریخ تا آن تاریخ این جانب قصد دارد به تاخت و تاز پیش رفته و با انگیزه ای باورنکردنی تمام درس های لعنتی را گوشمالی بدهد:|

و این جانب رد داده است????

شبِ شما بخیر، ستاره بچینین????????

و به قول مو مشکی قشنگم عشق براتون آرزومندم:)


هوالنور :)

این بار قراره شما معرفی کنین:دی

توی این پست بیاین بهترین کتاب هایی که خوندین و فکر میکنین بقیه هم باید چنین معجزه ای رو بخونن رو بهم معرفی کنین و این حس و حال خوب رو با هم به اشتراک بذارین:)

و به هم دیگه:)

[نظرات این پست آزاده و همون لحظه ثبت میشه. اگه حال داشتین نظرای بقیه رو هم بخونین تا با سلیقه بقیه هم آشنا شین:) و اگه نظری راجع به کتابایی که بقیه معرفی کردن داشتین بگین]

دیگه ولی از ۳ ۴ تا بیشتر نشه هر کدومتون که گیج نشم:)

فقطم اسم کتابو نگین یه توضیحی راجع به حس و حالتون و این که کلا چه قدر دوست داشتین و اینا هم بگین که بعد از دوران امتحانا که باز شروع کردم به کتاب خوندن این ها رو هم بذارم تو لیست کتابا:)

این پست حدود دو هفته ثابته تا همه ببینن:دی

در آخر لیست کتاب هایی که گفتین و  اون کتابایی که تصمیم گرفتم اول از همه بخونم رو مینویسم بهتون اعلام میکنم:دی


هوالنور:)

صرفا جهت خوب شدن حال شما:)

"لا تَحزَن انَّ اللهَ مَعَنَا"

 غم مخور چرا که خدا با ماست! ????????

 #آیه_گرافی 

[کانال تلگراممون: loveisnotcrime2@]

و کی باورش میشه خدایی که انقدر دلبر حرف میزنه اون جوری که میگن باشه!

خدایی که باهامونه و سمیع الدعا است و برای این که به خودمون بد و بیراه میگیم عصبانی میشه. چنین خدای دلبری رو باید شناخت و حرفاشو با گوش جان شنید. نذاریم ویرونه عقاید یه سریا ، گلستون مونو بیابون کنه:)

+دیروز سریال peaky blinder رو شروع کردم بالاخره. و چه قدر خوب بود این چند قسمت. و چه آهنگاش تو مخم از صبح تکرار میشه.

دو تیکه از قشنگاشو مینویسم براتون:

اَوَلآنه ش:

_مردم اینجا نسبت به شاه بی وفا نیستن. برعکس اینه، ما نمیخوایم شاه محبوبمون چیزایی که به ما گذشته رو ببینه! برای همین داریم عکساشو نابود میکنیم 

+ولی چرا عکسارو میسوزونین؟

 _ما به خاطر شاه مون تا "جهنم" هم رفتیم. در کنار شعله های جنگ راه رفتیم. و حالا توی خونه خودمون بهمون حمله میشه. این پلیس های جدید از بلفست پاشون رو توی خونه ی ما گذاشتن و با زن هامون بد رفتاری میکنن. فک نمیکنیم شاه مون بخواد این چیزا رو ببینه. برای همین آتش روشن کردیم تا هشدار بدیم!

دُوُمآنه ش:

_داری میگی من هرزه م؟

+ما هممون هرزه ایم! فقط قسمتای متفاوتی از خودمون رو مییم!

 ????Peaky blinders

 #فیلم_نوشت_طور 

حال دلتون خوب و لبتون خندون:)


هوالنور :)

واقعا چه فازیه؟ هر بار بعد یه هفته میام اینجا میبینم یه نفر از دوستام وبلاگشو حذف کرده. الان توی این ماه ۴ نفر حذف کردن رفتن بدون خدافظی. اصل مطلب این که شما خواستین برین قبل رفتن راه ارتباطی هم نخواستین بدین یه خدافظی بکنین :) نه که یهویی غیب شین. :| بعد این همه سال هنوز به این قسمت ش عادت نکردم

یه سری عکس خوشگل پیدا کردم دلم میخواد باهاشوم قالب بسازم عوض کنم یه کم تنوع بشه. ولی فعلا حالش و وقتش نیست حالا شاید آخر هفته اگه وقت شد. بعد که گذاشتم بیاین با هم ذوق کنیم:)

فردا قراره برم کنسرت خواجه امیری. انگاری آهنگای قدیمیشو قراره بخونه و خب نصفشون هم بلد نیستم ولی برم خوش میگذره:)) حالا برم مشخص کنم چی میخوام بپوشم:دی

به عنوان حسن ختام هم این چند خط  دلبر از مولانای جان رو بخونیم:

هر چند که زن را امر کنی که پنهان شو، ورا دغدغه‌ی "خود را نمودن" بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیش گردد !

پس تو نشسته‌ای و رغبت از دو طرف زیادت می‌کنی و می‌پنداری که اصلاح می‌کنی و آن خود عین فساد است !

#فیه_ما_فیه

#مولانا ????????

[کانال تلگراممون: loveisnotcrime2@]


هوالنور:)

بالاخره امشبم رسید.

وقتش رسید که دردونه دختر پاییز بیاد و بدرخشه، درست مثل اون لحظه که شمع قبل خاموش شدنش گرم تر و روشن تر میدرخشه ، "یلدا" هم قبل رفتن پاییز میاد خوش میدرخشه تو دلمون، قلبمونو گرم میکنه به با هم بودن، به با هم خندیدن، با هم نشستن :)

*#بالاخره رسید.

 اون روزی که زمستون میاد و نارنجی پوش دلبرشو بغل میکنه،

تو گوشش شعر میخونه

و آذر بانو دلش نمیاد که دل بکنه از این آغوش، دلش نمیاد بره، و شده برای یک دقیقه بیشتر، دنیا رو متوقف میکنه ،

و از این هم آغوشی "یلدا" به دنیا میاد،

و ما هر سال ، تولدشو کنار هم جشن میگیریم،.

تولد یلدا رو، دردونه دخترِ پاییز و سوگلی زمستون*#

تولدِ یلداتون مبارک و پر از حس و حال خوب:)

حال دلتون خوب و لبتون خندون:)

+یلدا یعنی یادمان باشد : زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر باهم بودنمان را باید جشن گرفت :)

[آدرس کانالمون: loveisnotcrime2@ ????????]


هوالنور همیشه این بچه هان که میون دعوای بزرگترا قربانی میشن، مجبورن هی خونه شونو عوض کنن، هی سر درد بگیرن و بترسن از یه اتفاق تازه، از یه جنگ تازه، از یه دعوای جدید. قضیه بین بزرگ ترا حل میشه ولی ولی تو خاطره های بچه ها میمونه. و بچه های کشورمون، جووناش پر پر شدن، به خاطر چند تا به خاطر بزرگ که هی موشک و خمپاره و تیر و تفنگ پرت میکنن سمت هم. همش حرف، همش درد ، همش ترس. چیه این دنیا؟ میگم بهش جمع کن سفره ی این دنیا رو خدا.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی هازارد موزیک آلفا 9 mahansaz.ir اخبار تکنولوژی روز دنیا یا فاطمه الزهرا ( ع ) آموزش ابتدایی تنگستان هر چی که بخوای رزروهتل